<<تاریخ فراموش شده ایران>>

تاریخ ما حکایت طولانی انسان هاست

<<تاریخ فراموش شده ایران>>

تاریخ ما حکایت طولانی انسان هاست

کشمکش های مصدق با دربار و مخالفان


انتخابات دوره هفدهم مجلس با درگیری همراه بوده و به تشنج کشیده شد. کار بجایی رسید که پس از انتخاب ۸۰ نماینده، دکتر مصدق دستور توقف انتخابات حوزه‌های باقی مانده را صادر کرد. استدلال دکتر مصدق این بود که ارتش در انتخابات شهرستانها دخالت میکند.

به همین دلیل با آغاز به کار دور جدید مجلس در تیرماه ۱۳۳۱ مصدق برخلاف عرف سیاسی ایران تا آنزمان، از شاه درخواست کرد تا وزیر جنگ را او برگزیند. و چون کسی را برای انجام این کار نداشت، پیشنهاد کرد که خود او همزمان وزارت جنگ را نیز بر عهده بگیرد. پیش از این رضاشاه در زمان نخست‌وزیری، همزمان وزارت جنگ را نیز در دست داشت. این درخواست از طرف شاه رد شد. به همین دلیل دکتر مصدق در ۲۵ تیرماه ۱۳۳۱ از مقام خود استعفا کرد. مجلس قوام را به نخست‌وزیری انتخاب کرد و او با صدور بیانیه شدید الحنی نخست‌وزیری خود را آغاز کرد. بیانیه او چنین پایان میافت: «کشتیبان را سیاستی دگر آمد».این بیانیه در حقیقت باعث گردید که مخالفان در یک درخوسات واحد گرد هم بیایند که ان کناره گیری قوام بود .

در این زمان حزب توده که در عین غیرقانونی اعلام شدنش از چند سال پیش، بزرگترین حزب و تشکیلات ایران بود به ائتلاف بزرگ ضد قوام پیوست. همچین اسلامگرایان به جهت اشاره قوام به "جدایی دین از سیاست" در اعلامیه اش، به شدیدترین شکل به رویارویی با او پرداختند. رهبران مذهبی و در راس آنها آیت‌الله کاشانی بازارها را به تعطیلی کشانده و اخطار کردند که اگر قوام بر سر کار بماند، حکم جهاد میدهند.


 

 

 تظاهرات دانشگاهیان که تبدیل به تظاهرات عمومی به نفع مصدق شد، اسفند ۱۳۳۱.

در پی تظاهرات در ۳۰ تیر ۱۳۳۱ که به کشته شدن چند نفر انجامید، قوام از سوی شاه مجبور به استعفا شده و دکتر مصدق با رای تمایل مجلس (61 رای از 64 نماینده )بار دیگر به نخست‌وزیری ایران رسید. 

همچنین از این زمان ریاست مجلس به آیت‌الله کاشانی سپرده شد. با اینحال به مرور او و برخی از قدیمی ترین یاران مصدق از جمله دکتر بقایی و حسین مکی که از موسسین جبهه ملی و از نخستین هواداران ملی شدن نفت در مجلس پانزدهم (که مصدق در آن غایب بود) بودند، از او فاصله گرفته و حتی به مقابله مستقیم به دولت پرداختند. همچنین زاهدی که به دلیل حمایت از جبهه ملی در انتخابات مجلس شانزدهم، پس از به نخست وزیری رسیدن مصدق، به وزارت کشور رسیده بود، کنار گذاشته شده و در مجلس سنا خود را به عنوان رهبر اپوزیسیون مصدق شناساند.

در غائله ۹ اسفند ماه ۱۳۳۱ دکتر مصدق به درخواست شاه برای خداحافظی دربار رفته بود، تظاهراتی از طرف هواداران شاه بر ضد مصدق شکل گرفت که توطئه ای هدایت شده توسط شاه برای به قتل رساندن او بود. ماجرا از این قرار بود که شاه بظاهر به دکتر مصدق اطلاع می دهد که عازم مسافرت خارج از کشور است و تنها ایشان از این موضوع اطلاع دارند و لازم است که برای خداحافظی نخست وزیر و وزراء به حضور شاه امده تا صحبت نمایند .در هنگام مذاکرات دکتر مصدق با شاه سفیر امریکا هندرسن چندین بار از دکتر مصدق ( از طریق پیغام تلفنی ) می خواهد که از کاخ خارج شده وب ه منزلش برگردد تا با او مذاکراتی را انجام دهد که این امر رخ نمی دهد  . طرفداران شاه به هدایت ایت الله بهبهانی، شعبان جعفری ( شعبان بی مخ )و تعدادی از افسران اخراجی ارتش و اراذل و اوباش در جلوی کاخ حضور پیدا کرده و پس از اینکه دکتر مصدق بجای درب اصلی از درب دیگری خارج می شود به هدایت شاپور حمید رضا به خانه وی حمله می کنند . که مصدق از خانه خود به منزل پسرش دکتر غلامحسین مصدق و از انجا به ستاد ارتش رفته و اقدامات لازم برای مقابله با این شورش را انجام میدهد.این عمل شاه باعث قطع ارتباط مصدق با دربار شد. به گونه ای که دیگر شاه و مصدق یکدیگر را ندیدند.

در اردیبهشت ماه ۱۳۳۲ سرتیپ افشارطوس، رئیس شهربانیِ و از هواداران دکتر مصدق، ربوده شده و جسدش پس از چند روز کشف گردید. دولت در تحقیقات خود اتهام را متوجه رهبران اپوزیسیون خود یعنی سرلشکر زاهدی و دکتر بقایی کرد. با تعطیلی مجلس سنا از سوی مصدق، زاهدی به مجلس پناهنده شد و کاشانی به او مصونیت داد. ولی بقایی دستگیر شد.

همین باعث شد تا مصدق و کاشانی به شکل علنی رودر روی یکدیگر قرار بگیرند. به طوریکه در انتخابات هیات رئیسه مجلس در تیرماه ۱۳۳۲ هواداران دولت در مجلس، دکتر معظمی از نزدیکان دکتر مصدق را با ۴۱ رای در برابر ۳۰ رای کاشانی به ریاست برگزیدند. سپس علی زهری از نزدیکان مظفر بقایی دولت را استیضاح کرد که رای نیاورد. پس از آن حسین مکی و یارانش در مجلس طرح تحقیق و تفحص درباره دو موضوع یکی چاپ اسکناس مخفیانه از سوی دولت و دیگری شکنجه متهمان پرونده قتل تیمسار افشارطوس را به کار انداختند تا مصدق را از این طریق سرنگون کنند. در این زمان مصدق به هندرسون، سفیر آمریکا میگوید که انگلیسیها ۳۰ نفر از نمایندگان مجلس را خریدند و با کمی تلاش بیشتر میتوانند ۱۰ نفر دیگر را هم بخرند و دولت را بیاندازند. ما باید این مجلس را ببندیم. پس از یکسو از هواداران خود در مجلس خواست تا استعفا داده و مجلس را از کار بیاندازند و از طرف دیگر رفراندومی با موضوع انحلال مجلس و ابقای دولت برگزار کرد. این همه‌پرسی نخستین همه‌پرسی تاریخ سیاسی ایران است. چراکه در قانون اساسی آنزمان چنین چیزی پیشبینی نشده بود و انحلال مجلس هم تنها در دست شاه بود. در این همه‌پرسی (که به خاطر هم‌زمان نبودن رای‌گیری در تهران و شهرستان‌ها و جدا بودن صندوق‌های مخالفان و موافقان مورد انتقاد بسیاری قرار گرفت) و یاران نزدیک دکتر مصدق از جمله غلامحسین صدیقی و خلیل ملکی به شدت با آن مخالف بودند. در حدود دو میلیون ایرانی یعنی ۹۹.۴٪ به انحلال مجلس و ابقای دولت رای مثبت دادند. در ۲۱ مرداد ۱۳۳۲ دولت رسما نتیجه را اعلام کرد. و آنرا برای امضا به دربار فرستاد. ولی شاه به درخواست مصدق و رای ملت توجه نکرد.شاه در مهر ماه همان سال به درخواست دولت کودتا مجلس 17 را منحل اعلام نمود.

منبع : ویکی پدیا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد