این مهمانسرا یادگاری از دوران صفوی است که شهر اصفهان در آن ایام اعتلا و شکوه ویژه ای یافت به گونه ای که آن را «نصف جهان» نامیدند.
در کتاب مهم تذکرةالملوک دربارهٔ ولایتهای ایران در دورهٔ صفویان این چنین آمده است:
...والی در ممالک ایران چهار است که اسامی هر یک موافق اعتبار و شرف و ترتیب نوشته میشود: اول والی عربستان که به اعتبار سیادت و شجاعت و زیادتی ایل و عشیرت از والیهای دیگر بزرگتر و عظیمالشأنتر است. و بعد از آن والی لرستان فیلی است که به اعتبار اسلام، اعز از والی گرجستان است و ولات گرجستانات متعلقه به ایران، گرجستان کارتیل و کاخت و تفلیس است. و بعد از مرتبهٔ والی گرجستان، والی اردلان است که سنندج محل سکنای ایشان میباشد و بعد از او حاکم بختیاری و در قدیمالایام کمال اعزاز و احترام داشتهاند.
اما بیگلربیگیان عظیمالشأن ایران سیزده است: اول قندهار، دوم شیروان، سوم هرات، چهارم آذربایجان، پنجم چخورسعد، ششم قراباغ و گنجه، هفتم استرآباد، هشتم کوهگیلویه، نهم کرمان، دهم مرو شاهیجان، یازدهم قلمروی علیشکر، دوازدهم مشهد مقدس معلی، سیزدهم دارالسلطنهٔ قزوین...
منبع : ویکی پدیا
در دوران صفویه کتابهای تاریخی بسیاری دربارهٔ این دودمان به نگارش در آمد که مهمترین آنها عبارتند از: صفوةالصفا، عالمآرای امینی، حبیبالسیر، فتوحات شاهی، بدایعالوقایع، تاریخ شاه اسماعیل و شاه طهماسب، تحفه سامی، تاریخ رشیدی، احسنالتواریخ، خلاصةالتواریخ، عالمآرای عباسی، خلاصةالسیر، قصصالخاقانی، خلدبرین، عالمآرای شاه اسماعیل، زبدةالتواریخ، تذکرةالملوک، تاریخ حزین و ...
جدا از این نسکها، منشات و سفرنامههای بسیاری (بهویژه از اروپاییان) باشنده (موجود) است که در شناخت تاریخ صفویان بسیار بهرهمند است.
منبع : ویکی پدیا
سرداران سپاه: قرچقای خان، اللّهوردی خان، امامقلی خان، گرگین خان، فتحعلی خان داغستانی، رستم خان قوقلر آقاسی و...
دانشمندان و فقیهان شیعه: مولانا فیض کاشانی، شیخ بهایی، میرداماد، میرفندرسکی، علامه مجلسی، ملاصدرا، سید نعمتالله جزایری و...
هنرمندان (نقاش، خوشنویس و معمار): رضا عباسی، علیرضا عباسی، میرعماد، آقامیرک، محمدرضا اصفهانی و...
شاعران: صائب تبریزی، کلیم کاشانی، محتشم کاشانی، میر رضی آرتیمانی و...
تاریخنویسان: اسکندر بیگ منشی، حسن بیگ روملو، احمد منشی قمی و...
منبع : ویکی پدیا
تاریخها به هجری قمری است.
شاه اسماعیل یکم (۹۳۰-۹۰۷) (۸۸۰ – ۹۰۲ خورشیدی)
شاه تهماسب یکم (۹۸۴-۹۳۰) (۹۰۲ – ۹۵۵ خورشیدی)
شاه اسماعیل دوم (۹۸۵-۹۸۴) (۹۵۵ – ۹۵۶ خورشیدی)
شاه محمد خدابنده (۹۹۶-۹۸۵) (۹۵۶ – ۹۶۶ خورشیدی)
شاه عباس یکم (۱۰۳۸-۹۹۶) (۹۶۶ – ۱۰۰۷ خورشیدی)
شاه صفی (۱۰۵۲-۱۰۳۸) (۱۰۰۷ – ۱۰۲۱ خورشیدی)
شاه عباس دوم (۱۰۷۷-۱۰۵۲) (۱۰۲۱ – ۱۰۴۵ خورشیدی)
شاه سلیمان (۱۱۰۵-۱۰۷۷) (۱۰۴۵ – ۱۰۷۲ خورشیدی)
شاه سلطان حسین (۱۱۳۵-۱۱۰۵) (۱۰۷۲ – ۱۱۰۱ خورشیدی)
شاه تهماسب دوم (۱۱۴۵-۱۱۳۵) (۱۱۰۱ – ۱۱۱۱ خورشیدی)
شاه عباس سوم (۱۱۴۸-۱۱۴۵) (۱۱۱۱ – ۱۱۱۴ خورشیدی)
شاه اسماعیل سوم
منبع : ویکی پدیا
نیروهای سپاه ایران در آغاز به پادشاهی رسیدن شاه اسماعیل یکم تا زمان پادشاهی شاه عباس یکم، درستشده از ایلهای قزلباش بود. قزلباشان به گونهٔ سواره میجنگیدند و سواران آنها را قورچی مینامیدند. قورچیها مسلح به شمشیرهای هلالی شکل (مناسب برای نبرد سواره)، کمان و تفنگ بودند. از زمان شاه عباس یکم به بعد نیروهای پیاده مسلح به تفنگ از مردم تاجیک (غیر قزلباش) و نیز سپاه غلامان خاصه (درستشده از گرجیها، چرکسها و ارمنیها) ساخته شد. توپخانه نیز معمولاً در دورهگیری (محاصره) شهرها از زمان شاه تهماسب یکم به کار گرفته میشد اما به شوند (دلیل) گونهٔ تاکتیکهای جنگی ایرانیان که بر اساس تحرک زیاد در میدان جنگ بود، در جنگهای مستقیم نقش زیادی نداشت. بالاترین مقام نظامی از زمان شاه عباس یکم به بعد سپهسالار ایران بود. این سمت در ابتدا دایمی بود ولی از زمان شاه صفی در زمان جنگ تعیین میشد. مقامهای اصلی سپاه ایران در زمان شاه سلیمان (گفته از سفرنامه کمپفر) به شرح زیرند:
ادامه مطلب ...
کشور ایران از زمان شاه عباس یکم به پنج سرزمین، یخش شده بود و هر کدام از آن سرزمینها را نیز به بخشهای کوچکتر (تا ۲۵ سرزمین بخش کرده بودند).خان بالاترین مقامی بود که از طرف شاه برای اداره یک سرزمین گماشته میشد و تنها زیر نظر شاه انجام کار کرده و تنها به او پاسخگو بود. سرزمین زیر فرمان یک خان، خود به چند بخش تقسیم میشد که اداره آنها را افرادی که دارای سمت سلطان بودند، به دوش داشتند. سلطانها به راستی والیان درجه دوم بودند. مقام پسین در میان والیان پس از سلطان بیگلربیگی نام داشت. خانها و سلطانها در بخش زیر فرمان خود مانند یک شاه کوچک فرمانروایی میکردند. خانها، بخش اصلی درآمد سرزمین خود را برای کارهای درونی اداری و شخصی خود و نیز تعهد پرداخت مواجب سربازانی که از مرکز به آنها محول شده بود، مصرف میکردند و اندازهٔ نسبتاً کمی را برای دربار میفرستادند. آنها در برابر تهدیدهای بیگانه متعهد به نگاهبانی سرزمین زیر فرمان خود بودند. بیشتر قریب به اتفاق خانها و سلطانها، سران قزلباش بودند و با ایل خود در سرزمین زیر فرمان زندگی میکردند.
ادامه مطلب ...
سازمان قضایی به دو بخش عرفی و شرعی بخش میشد. بخش عرفی دربرگیرندهٔ رسیدگی به کارهایی مانند کشتن و زد و خورد و تجاوز (کارهایی که وابسته به نگهداری نظم و امنیت و سازمان سیاسی بود) میشد و بخش شرعی دربرگیرندهٔ رسیدگی به دعاوی حقوقی و شرعی بود. ریاست بخش رسیدگی به دعاوی عرفی با مقام دیوان بیگی است و مسوولین رسیدگی به این دعاوی در شهرها نیز داروغهها هستند. ریاست نظام قضایی شرعی نیز بر عهده صدر است. صدر بالاترین مقام دینی در دولت را داراست و خود از میان علمای نامور شیعه گزینش میشود. قاضیهای شرع از میان علمای شیعه (ملاها) گزینش شده و توسط صدر گماشته میشوند. از کارهای دیگر صدر، برداشت و گماشت شیخ الاسلامها در شهرها و رسیدگی به کارهای موقوفات در همهٔ کشور است.
قاضیهای گماشته از سوی صدر یا قاضیهای شرع، متصدیان ثبت رسمی اسناد هم شمرده میشوند و اسناد داد و ستد و خرید و فروش و دارایی مردم تنها با ممهور شدن به مهر آنها رسمیت مییابند. عدم وجود مرز دقیق میان کارهای شرعی و عرفی هر از گاهی موجب ناکارآمدیهایی در سازمان قضایی میشد و این مشکل تا زمان به شاهی رسیدن رضاخان همواره در ایران وجود داشت. از سختیهای دیگر این سازمان قضایی این بود که هر شخصی میتوانست در صورت نیاز به هر کدام از قاضیها (گاه بیش از یک قاضی) که دلخواه او بود، مراجعه نماید.
منبع : ویکی پدیا
زبان رسمی دولت صفوی، زبان فارسی بود. شاه عباس یکم در زمان خود زبان فارسی را در سراسر ایران به عنوان زبان میانجی تثبیت کرد. صفویان، زبان فارسی را برای اداره بهتر ایران به عنوان زبان نخست کشور ایران برگزیدند و کارهای پادشاهان صفوی همچنین باعث تثبیت و تقویت بیشتر زبان فارسی در خاور اسلامی شد. همچنین تمام نسکهای تاریخی در دورهٔ صفوی به زبان فارسی نگاشته شده است. زبان نخست گفتاری همگان مردم در دوران صفوی نیر زبان مادریشان بود. با وجود رسمی بودن زبان فارسی، درباریان صفویه همچون دیگر مردم ایران در دربار از زبان محلی خود (ترکی آذربایجانی) بهره میبردند. همچنین شاه عباس خود شعرهای زیبایی به ترکی سروده است. ژان شاردن جهانگرد فرانسوی هم که زمان یازده سال (۷۰-۱۶۶۴ و ۷۷-۱۶۷۱) در ایران بوده، مینویسد: ترکی زبان دربار و لشگریان است، زنان و مردان منحصراً به ترکی سخن میگویند، به ویژه خانوادههای اشرافی. شوند این کار آن است که خاندان صفوی از سزرمینهای ترکزبان و جاهایی که زبان مادریشان ترکی است، برخاستهاند. همزمان با دوره صفویه زبان فارسی در اوج گستردگی خود قرار داشت. فارسی زبان رسمی گورکانیان هند (همسایه خاوری ایران) بود و شاعران فارسیگوی بزرگی از آن برخاستند. در باختر ایران (آسیای صغیر) که زیر فرمان امپراطوری سنیمذهب عثمانی و رقیب راستین صفویان جای داشت نیز مورد بهره بود. بیشتر سخنوران ترک بدان آشنا بوده و غزل و شعرهای کوتاه فارسی میسرودند.
منبع : ویکی پدیا
سازمان حکومتی صفویان در آغاز آمیختاری از ساختار ردهبندی صوفیان و ساختار سنتی پادشاهی در ایران بود. به این روی که در بالای هرم نیرو شاه جای داشت که هم آدم نخست فرمانروایی و هم مرشد کامل بود و پس از او وکیل یا وکیل نفس نفیس همایون بود. وکیل دارای نقش وزیر اعظم (رییس دیوانسالاری) بود و هم میانجی بین مرشد کامل و صوفیان. در ساختار نظامی ایلهای قزلباش نیز ردهبندی ایلی صوفیانه وجود داشت. اما دیوانسالاری فرمانروایی بر اساس ساختارهای کهن ایرانی کار میکرد چرا که قزلباشان از آغاز در کارهای دیوانی نقش چندانی نداشتند. نقش شاه به عنوان مرشد پس از جنگ چالدران سست شد و این کار در زمان شاه تهماسب یکم و شاه محمد خدابنده و شاه عباس ادامه یافت، به آرامی نقش باورهای صوفیان در ساختار فرمانروایی کاهش یافت به گونهای که ردهٔ وکالت به کلی از میان رفت و بسیاری از اختیارهای مقامهای صوفی به مقامهای دیوانی داده شد. کارهای عامدانه و هوشمندانه شاه تهماسب یکم و شاه عباس یکم در کاهش باورهای صوفیانه، برای کنترل کردن خودسریهای سران قزلباش در این روند نقش بسیاری داشت. در زمان شاه عباس یکم بینندهٔ ساخت سازمان فرمانروایی تازهای هستیم که بر اساس الگوی دیوانسالاری کهن ایرانی درست شد و تا پایان پادشاهی قاجارها تقریباً پایدار ماند. در این ساختار فرمانروایی، شاه در نوک هرم نیرو جای دارد. فرمانهای او قانون شمرده میشود و کسی حق مخالفت با او را ندارد. وزیر اعظم بالاترین مقام اجرایی پس از شاه است و ریاست سازمان دیوانی را بر دوش دارد. وی میانجی دولتیان و شاه است. گزارشهایی که از دیوانها و سازمانها برای شاه فرستاده میشوند، نخست توسط وی خوانده میشود و در صورت خواست وی به آگاهی شاه میرسد. در مورد شاهان صفوی پس از شاه عباس یکم باید یادآور شد که از کارهای مهم وزیر اعظم جلوگیری از رسیدن خبرها و گزارشهای ناراحتکننده به شاه بود! خانهٔ وزیر اعظم به طور معمول نزدیک کاخ شاه بود تا در صورت نیاز به گرفتن دیدگاه شاه در رایگیری به تندی بتواند به شاه برسد.
منبع : ویکی پدیا
از دید تاریخ ایران کنونی، دولت صفوی دارای دو ارزش اساسی و حیاتی است: نخست، ساخت ملتی یگانه با مسئولیتی یگانه در برابر مهاجمان و دشمنان، و نیز در برابر گردنکشان و شورشیان بر فرمانروایی مرکزی؛ دوم، ساخت ملتی دارای آیینی ویژه که بدان شناخته شده و برای نگاهبانی از همان آیین، دشواریهای بزرگ را در برابر یورشهای دو دولت نیرومند خاوری و باختری تحمل نمودهاست. در این مورد، آیین رسمی شیعه دوازده امامی، همان کاری را انجام داد که اکنون جهانبینیهای سیاسی در ساخت فرمانرواییها میکنند.
ادامه مطلب ...
دودمان صفویه توانست از ایران دوباره «ملت-دولت» مستقل، خودمحور، نیرومند و مورد احترام بسازد که مرزهای آن در زمان پادشاهی شاه عباس یکم برابر مرزهای ساسانیان بود. پادشاهی صفوی پیشروی دولت ایران به چم نوین آن بود و در دورهٔ آنان شکل یک فرمانروایی متمرکز ملی و شیعی پایهگذاری شد که تا امروز پابرجاست. شاهان صفوی برای نگهداری استقلال ایران که پس از جنگهای بسیار به دست آمده بود، کوشش خود را صرف انباشتن خزانهٔ خصوصی کردند تا بتوانند هزینههای نظامی را تأمین کنند. برای همین داشتههای آنان در بخشهای گوناگون ایران گسترش یافت و فرمانروایی خانخانی و عشیرهای و دودمانهای محلی از بین رفت و فرمانروایی مرکزی با نیروی روزافزون جای آن را گرفت. چنانکه تاریخ ایران نشان داده که فرمانروایی متمرکز باعث نیرومندی و یکپارچگی کشور میشود و دولت نامتمرکز و فدرالی ناتوانی و آشفتگی ایران را در پی دارد.
ادامه مطلب ...
شیعیان در ایران همیشه در کمی و فشار بودند تا اینکه پس از یورش مغولان و فروپاشی پادشاهی کهن و پرنفوذ عباسی که حکم خلیفه مسلمانان (به نظر اهل تسنن) را داشت، جانی تازه گرفتند. پس از یورش مغول، چند فرمانروایی شیعهمذهب مانند سربداران و قرهقویونلوها در ایران بر سر کار آمدند و نفوذ شیعه در ایران بیشتر شد. از سوی دیگر بیشتر اهل سنت ایران بر آیین شافعی و دوستدار اهل بیت بودند.
شیخ صفیالدین اردبیلی، نیای بزرگ صفویان، هشتمین نسل از تبار فیروزشاه زرینکلاه بود. فیروزشاه از بومیان ایرانی و کردتبار بود که در سرزمین مغان نشیمن گرفته بود. زبان مادری شیخ صفیالدین تاتی بود و شعرهای تاتی او امروزه در دست است. زبان تاتی یکی از زبانهای ایرانی و زبان بومی آذربایجان بودهاست.
دودمان پادشاهی صفویه به وسیله شاه اسماعیل یکم با تکیه بر پیروان طریقت تصوف علوی درست شد. این پیروان که بیشتر از ایلهای آناتولی بودند و بعدها به قزلباشها نامور شدند بر سر باورهای خود سالها به هواداری از آققویونلوها و قراقویونلوها درگیر جنگهای پیاپی با دولت عثمانی بودند. اسماعیل جوان، نوه شیخ جنید، پسر شیخ صفیالدین و نوه اوزونحسن آق قویونلو زیر آموزش بزرگان قزلباش (نامور به اهل اختصاص) پرورش یافت و رهبر دینی آنان به شمار میآمد.
ساخت و نیرو گرفتن دودمان صفوی نتیجه حدود ۲۰۰ سال تبلیغات فرهنگی صوفیان صفوی بود. اگر به این نکته دقت شود که شاه اسماعیل در زمان تاجگذاری در تبریز تنها ۱۴ سال داشت، ارزش این گذشتهٔ فرهنگی بیشتر نمایان میگردد. پس از یورش مغول و فروپاشی خلافت عباسی در بغداد محور اصلی نمایش یک آیین و گرایش رسمی از اسلام از میان رفت و آیین شیعه جان تازهای گرفت. به این ترتیب از بین رفتن دستگاه خلافت رسمی در کنار عواملی چون نابسامانی ناشی از حمله مغولان و گرایش به درونگرایی مردم و آسانگیری دینی مغولان شوند (موجب) رونق فراوان گروههای گوناگون از جمله شاخههای گوناگون تصوف شد.
پیروان شیخ صفیالدین نیز به راستی نمایندهٔ گروه ویژهای از تصوف بر پایهٔ آیین شیعه دوازده امامی بودند (هر چند در مورد اینکه شخص شیخ صفیالدین، شیعه بودهاست، تردیدهایی وجود دارد). باور قزلباشان به این گروه از تصوف تا پیش از پادشاهی شاه عباس یکم مهمترین عامل نیرومندی صفویه بود. قزلباشان تا پیش از جنگ چالدران به راستی گونهای نیروی خداگونه برای شاه اسماعیل یکم قایل بودند که با شکست در جنگ این باور آنها رو به سستی نهاد.
منبع : ویکی پدیا
بر اساس دیدگاه پروفسور ریچارد فرای، یکی از ایرانشناسان برجستهٔ دانشگاه هاروارد:
« ترکزبانان آذربایجان در اصل از نوادگان مردمان ایرانیزبان گذشته بودهاند، که هنوز هم گونههای چندی از این زبانها در بخش یافت میشوند. کوچ گستردهٔ ترکان آغوز در سدههای ۱۱ و ۱۲ میلادی نه تنها آذربایجان بلکه آناتولی را هم ترکزبان کردهاست. این ترکزبانان آذربایجان بودهاند که پادشاهی صفویه را درست کردهاند. »
همچنین چندی دیگر از پژوهشگران نیز بر آذری بودن صفویان پای فشردهاند.
منبع : ویکی پدیا
بر اساس گفتهٔ راجر ساوری (انگلیسی:Roger Savory)، یکی از پژوهشگران جریانهای دورهٔ صفویه:
« براساس نوشتارهای باشنده (موجود) در زمان اکنون، شکی در این نیست که خاندان صفویه به طور قطع دارای ریشهٔ ایرانی است نه ریشهٔ ترکی که گاهی بدان خوانده میشود. این احتمال وجود دارد که اصلیت این خاندان از کردستان ایران آمده باشد که بعدها به آذربایجان کوچ کردهاند. جایی که آنها زبان ترکی آذربایجانی را از ترکزبانان آنجا فراگرفته و سرانجام در سدهٔ یازدهم میلادی در شهر اردبیل جای گزیدهاند. »
همچنین بر اساس سخنان ولادیمیر مینورسکی، خاورشناس روسی:
« از ۹۷۰ تا ۱۵۱۰ میلادی، آذربایجان به پناهگاه اصلی و مرکزی برای یکپارچگی صفویان تبدیل گشت، کسانی که از بومیان اردبیل بودند و اصالتاً به یکی از گویشهای محلی زبانهای ایرانی سخن میگفتند. »
کهنترین اثر نوشته دربارهٔ تبارنامه خاندان صفوی و نیز تنها نوشتهای در این باره که به پیش از سال ۱۵۰۱ میلادی باز میگردد نسکی (کتابی) با نام صفوه الصفا میباشدو توسط ابن بزاز اردبیلی نوشته شدهاست، که خود ایشان از مریدان شیخ صدرالدین اردبیلی پسر شیخ صفیالدین اردبیلی بودهاست. بر اساس نوشتهٔ ابن بزاز '«شیخ صفیالدین از نوادگان یک نجیبزاده کرد به نام فیروزشاه زرینکلاه میباشد.» نیاکان مردانه (نیاکان پدری) خاندان صفوی بر اساس کهنترین ویرایش خطی نسک صفوه الصفا به شرح زیر است:
شیخ صفیالدین ابوالفتح اسحق بن شیخ امینالدین جبراییل بن قطبالدین بن صالح بن محمدالحافظ بن عوض بن فیروزشاه زرینکلاه.
شاهان صفوی برای هر چه بیشتر مشروعیت بخشیدن به پادشاهیشان در جهان شیعه، خودشان را از تبار محمد پیامبر اسلام برمیشمردند و برای همین نوشتههای ابن بزاز را دستکاری کرده و نشانههای اصالت کردی در خاندان صفوی را تاریک و گنگ ساختند.
به نظر میرسد امروزه میان پژوهشگران و تاریخدانان دودمان صفویه این همرایی باشنده (وجود) است که اصالت خاندان صفوی به کردستان باز میگردد که در سدهٔ یازدهم میلادی به آذربایجان کوچ کرده و در اردبیل جای گزیدهاند. از این رو امروزه بیشتر پژوهشگران بر اساس اصالت شیخ صفیالدین اردبیلی، خاندان صفوی را از تبار کردها میدانند و به همین روی، صفویان اصالتاً یک خاندان ایرانیزبان به شمار میرود. از سویی دیگر شیخ صفیالدین خود یک سنی شافعی بود، آیینی که امروزه بیشتر مردم کرد از آن پیروی میکنند.
منبع : ویکی پدیا
برخلاف بسیاری از دودمانها که توسط سرداران و جنگاوران درست شدهاند، یکی از جنبههای ویژهٔ خاندان صفویه در دوران پس از اسلام ایران، رسیدن اصل و نسب و تبار آنها به صوفیان میباشد. این جنبهٔ تمایز پادشاهی صفویه سبب مقایسه آنها با پادشاهی پیش از اسلام ساسانی میشود، دودمانی که پایهگذاران آن از ردهٔ موبدان زرتشتی بودند و دین زرتشتی را به عنوان دین رسمی کشور اعلام کردند. همچنین این نکته باید گفته شود که نیاکان صوفی خاندان صفویه اصالتاً شیعه نبودند بلکه آنها پیرو گروه شافعی اهل سنت بودند. دگرش (تغییر) آیین گروه صوفیان خاندان صفوی به گروهی نظامی - سیاسی شیعهگرا در زمان نوهٔ شیخ صفیالدین اردبیلی، یعنی خواجه علی آغاز شد.
شاهان دودمان صفویه در زمان به شاهی رسیدنشان به زبان ترکی آذربایجانی سخن میگفتند (به جز شاه اسماعیل یکم که از بدو تولد دوزبانه بود و به هر دو زبان فارسی و ترکی آذربایجانی سخن میگفت و شعر میسرود.) اما نیاکان آنها در اصل آمیختاری (ترکیبی) از نژادهای کرد ٬ آذری٬ گرجی و یونانی بودند. همچنین این شاهان ادعای سیدی نیز میکردندو اینکه از تبار پیامبر اسلام هستند ولی با این وجود بسیاری از پژوهشگران در مورد درست بودن این گفته شک دارند.
امروزه در میان پژوهشگران و تاریخدانان این هم رایی باشنده (وجود) است که خاندان صفویه در اصل از کردستان ایران برآمدهاند. و سپس به آذربایجان کوچ کرده و در پایان در بین سدههای ۵ تا ۱۱ میلادی در اردبیل جای گرفتهاند.
منبع : ویکی پدیا
صفوی، صفویه یا صفویان دودمانی ایرانی و شیعه بودند که در سالهای ۸۸۰ تا ۱۱۰۱ هجری خورشیدی (برابر ۱۱۳۵-۹۰۷ قمری و ۱۷۲۲-۱۵۰۱ میلادی) بر ایران فرمانروایی کردند. بنیانگذار دودمان پادشاهی صفوی، شاه اسماعیل یکم است که در سال ۸۸۰ خورشیدی در تبریز تاجگذاری کرد و آخرین پادشاه راستین صفوی، شاه سلطان حسین است که در سال ۱۱۰۱ خورشیدی از افغانها شکست خورد.دوره صفویه از مهمترین دوران تاریخی ایران به شمار میآید، چرا که پس از نهصد سال پس از نابودی شاهنشاهی ساسانیان، یک فرمانروایی پادشاهی متمرکز ایرانی توانست بر سراسر ایران آن روزگار فرمانروایی کند. به درستی پس از اسلام، چندین پادشاهی ایرانی مانند صفاریان، سامانیان، آل بویه و سربداران ساخته شد، ولی هیچکدام نتوانستند تمام ایران را زیر پوشش خود جای دهند و یکپارچگی میان مردم ایران پدید آوردند.
ادامه مطلب ...