آریوبَرزَن (در زبان یونانی Aριoβαρζάνης ) نام سردار ایرانی
بود که در کوههای پارس در برابر سپاه اسکندر مقدونی ایستادگی کرد و خود و سربازانش
تا واپسین تن کشته شدند. نام آریوبرزن در پارسی کنونی به گونه آریابرزین هم گفته و
نوشته میشود که به معنی ایرانی باشکوهاست
آریو برزن از جنگجویان اوکسین بود، اوکسین ها طایفه ای از مردم لر در قدیم بوده، که بازماندگانشان امروزه با نام لر بزرگ شناخته می شوند و سکونتگاهشان کوه های بختیاری و کهگیلویه و بویر احمد امروزی بوده است.
جای و چگونگی نبرد
نبردگاه آریوبرزن و اسکندر را در چند جای گوناگون حدس زدهاند، به نظر میآید نبردگاه جایی در استان فارس در تنگ گجستان نورآباد ممسنی یا غرب استان فارس و یا بنا بر برخی روایتها اطراف شهر ارجان یا آریاگان (بهبهان کنونی) باشد. به هر روی ناآشنایی اسکندر با منطقه به سود پارسیان بود ولی یک چوپان که تاریخنگاران نامش را لیبانی نوشتهاند راه گذر از کوهستان را به مقدونیان نشان میدهد و اسکندر میتواند آریوبرزن و یارانش را به دام اندازد. (گفته میشود اسکندر پس از پایان جنگ آن اسیر را به خاطر خیانت میکشد). آریوبرزن با ۴۰ سوار و ۵۰۰۰ پیاده خود را بیپروا به سپاه مقدونی زد و شمار بسیاری از یونانیان را کشت و خود نیز تلفات بسیاری داد، ولی موفّق گردید از محاصرهٔ سپاه مقدونی بگریزد.
چون از محاصره بیرون آمد خواست تا به کمک پایتخت بشتابد و آن را پیش از رسیدن سپاه مقدونی اشغال کند. اما لشگر اسکندر که از راه جلگه به پارس رفته بودند، مانع او شدند. در این هنگام وی به مخاطرهٔ سختی افتاد، ولی راضی نشد تسلیم گردد. گفته میشود ایستادگی آریوبرزن یکی از چند ایستادگی انگشت شمار در برابر سپاه اسکندر بودهاست.
بر پایه یادداشتهای روزانه کالیستنس مورخ رسمی اسکندر، ۱۲ اوت سال ۳۳۰ پیش از میلاد، نیروهای اسکندر مقدونی در پیشروی به سوی پرسپولیس پایتخت آن زمان ایران، در یک منطقه کوهستانی سختگذر (دربند پارس، در تنگ گجستان در نورآباد ممسنی -استان فارس) بنا به شواهد و اینکه به اسکندر گجستک ابالیش میگفتند و به همین نام و قول محکم این تنگه که در آن اتفاق مهم یعنی درگیری میان اسکندر و آریو برزن افتاد بنام تنگ گجستان نامیده شد با یک هنگ ارتش ایران (۱۰۰۰ تا ۱۲۰۰ نفر) به فرماندهی آریو برزن رو به رو شد و از پیشروی باز ایستاد. این هنگ چندین روز مانع ادامه پیشروی ارتش دهها هزار نفری اسکندر شده بود که مصر، بابل و شوش را پیشتر گرفته بود و در سه جنگ، داریوش سوم را شکست و فراری داده بود. سرانجام این هنگ با محاصره کوهها و حمله به افراد آن از ارتفاعات بالاتر از پای درآمد و فرمانده سرسخت آن نیز برخاک افتاد.
مورخ دربار اسکندر نوشتهاست که اگر چنین مقاومتی در نبرد گوگمل در (کردستان کنونی عراق) در برابر ما صورت گرفته بود، شکست مان قطعی بود. در گوگمل با خروج غیر منتظره داریوش سوم از صحنه، واحدهای ارتش ایران نیز که در حال پیروز شدن بر ما بودند؛ در پی او دست به عقب نشینی زدند و ما پیروز شدیم. داریوش سوم در جهت شمال شرقی ایران فرار کرده بود و آریو برزن در ارتفاعات جنوب ایران و در مسیر پرسپولیس به ایستادگی ادامه میداد.
آریوبرزن با شمار اندکی سوار و پیاده خود را به سپاه عظیم دشمن زد. گروهی بسیار از آنان را کشت و با اینکه بسیاری از سربازان خود را از دست داد، توانست حلقهٔ سپاه دشمن را بشکافد. او میخواست زودتر از یونانیان خود را به تخت جمشید برساند تا بتواند از آن دفاع کند. در این هنگام آن قسمت از سپاه اسکندر که در جلگه مانده بود، راه را بر او گرفت. لازم به یادآوری است که یوتاب (به معنی درخشنده و بیمانند) خواهر آریوبرزن نیز فرماندهی بخشی از سپاهیان برادر را برعهده داشت و در کوهها راه را بر اسکندر بست. یوتاب همراه برادر به مقابله با سپاه اسکندر رفتند و به خاطر نبود نیروی کافی همگی به دست سپاه اسکندر کشته شدند.
در کتاب اتیلا نوشتهٔ لویزدول امده که در آخرین نبرد او اسکندر که از شجاعت او خوشش آمده بود به او پیشنهاد داده بودکه تسلیم شود تا مجبور به کشتن او نشود ولی آریوبرزن گفته بود: «شاهنشاه ایران مرا به اینجا فرستاده تا از این مکان دفاع کنم و من تا جان در بدن دارم از این مکان دفاع خواهم کرد.» اسکندر نیز در جواب او گفته بود: «شاه تو فرار کرده. تو نیز تسلیم شو تا به پاس شجاعتت تو را فرمانروای ایران کنم.» ولی آریو برزن جواب داده بود: «پس حالا که شاهنشاه رفته من نیز در این مکان میمانم و آنقدر مبارزه میکنم تا بمیرم» و اسکندر که پایداری او را دیده بود دستور داد تا او را از راه دور و با نیزه و تیر بزنند.و آنها آنقدر با تیر و نیزه او را زدند که یک نقطهٔ سالم در بدن او باقی نماند. پس از مرگ او را در همان محل به خاک سپردند و روی قبر او نوشتند «به یاد لئونیداس». لئونیداس پادشاه اسپارتی بود که ۹۰ سال پیش از نبرد آریوبرزن، در برابر خشایارشا تا به آخر ایستادگی کرد و کشته شد.
منبع : ویکی پدیا
متاسفانه به خاطر جنجال رسانه ای که بعضی از مخالفان دولت به وجود آوردند، همه در حال فراموش کردن گذشته خودشون هستند.
دولت وقتی از کوروش که اسمش توی قرآن هم اومده حرف میزنه، دولت را متهم به باستان گرایی می کنند. انگار نه انگار که کوروش هم یک ایرانی بوده. مجسمه آریوبرزن را تخریب می کنند. تا حرفی از گذشته زده میشه، متهم می کنند به باستان گرایی.
کار را به جایی رسونده بودند که میگفتند جشن نوروز هم نباید برگزار کنیم، چون باستان گرایی هست.... تا حرفی در مورد گذشته خودمون زده میشه، جریان انحرافی که خودشون به وجود آوردن را علم می کنند و میگن که دولت داره باستان گرایی می کنه.....
درود برشما
امیدوارم همینطور که می فرمائید واقعا دولت محترم هدفی به غیر از یادآوری گذشته این مرزو بوم نداشته باشه و این اقدامات اخیر تلاشی برای بازی های سیاسی نباشه.ولی بنده با شما موافق هستم ما به هیچ وجه نباید گذشته خودمون رو فراموش بکنیم ، هر درختی با ریشه اش درخت است والا تبر هم از نوع چوب است ولی بی ریشه است.
اعتقاد بنده این است که حرف خوب را هر کسی بزند جای تحسین دارد همان گونه که در گذشته گان اسلامیمان هم حضرت علی فرمودند : ببینید چه می گوید نه اینکه که می گوید؟
سلام سلام به .... احسان ؟؟
وبلاگت بسیار خاص و خوب بود
من بیشتر وبلاگایی را می خونم که نوشته های طولانی نداشته باشه و مطلبی بهم یاد بده که بلاگ تو هم از همین قسم هست
دوست دارم که لینکت کنم تا زودتر بتونم مطالب خوبتو بخونم
درود بر شما
از اینهمه مهر سپاسگذارم و از اینکه این مقال تونسته برای شما مفید باشه خرسندم و مفتخر می شم که مطالب رو مطالعه بفرمایین
با تشکر